روایت رها فریدی از گروه جهله
روایت رها فریدی مستندساز، از گروه جهله را در ویدئو بالا تماشا کنید و در ادامه بخوانید.
به گزارش شرجی، رها فریدی هنرمند تجربی و فیلمساز مستقل، متولد آبان ۱۳۵۹ و بزرگ شده تهران از مادری هرمزگانی است.
او در دو دانشگاه تئاتر و مترجمی انگلیسی تحصیل کرده است اما بیشترین آموختههایش از خارج از دانشگاه بوده و از سال ۱۳۸۰ تا به امروز ۱۷ فیلم کوتاه، مستند و تجربی ساخته است و به شدت به فرهنگ و هنر هرمزگان علاقه مند است که در ادامه روایت های وی از گروه جهله را می خوانیم.
ضبط آهنگهایی از موزیسینهای بندرعباسی با عنوان “گروه جهله ” را از سال هشتادوسه آغاز کردم.
سال اول در خانهی احمد روان، سال بعد در پیپهسرایهنر و سالهای بعدی در خانهی موسی.
پژوهشگر موسیقی بودم و با میکروفنهایم سفر میکردم در جستجوی موزیسینهای شنیده نشده که معرفشان باشم به دنیایی انباشته از نامهای تکراریِ چند تن که شانس پخش داشتهاند. به جهله که رسیدم جوانی بیستوسهساله بودم و پرشور. عاشق موسیقی و کنجکاو فرهنگ اجدادیام.
پس از اولین ضبط هر سال پاییز به بندر سفر کردم و هر سال نواهای بیشتری ضبط کردم که گرما و صمیمیتشان در همان محل زندگیشان معنا داشت و شاید اگر هم به استودیوهای مجهز دسترسی مییافت گرمی و نرمیشان، سرد و خشک میشد.
جهله کوزهای که قدیم در آن آبخنک میشد. آب شیرینی که در این مناطق خشک، طلاست. همین کوزه نزدیک به شانزده نفر موزیسین مستعد و توانمند را که بیشترشان ساکن محلهی خواجهعطای بندرعباس بودند، جمع کرد که به هم در پردازش آثارشان کمک کنند. هر یکصدایی داشتند و دنیای ذهنی مخصوص خودشان. خالو قنبر راستگو که با نی جفتیاش گذشته را با یک دم برایت زنده میکند.
احمد روان که با رپهای محلیاش زندگی و رسوم مردمش را روایت میکند. حمید سعید که با طنزش مسائل اجتماعش را وصف میکرد و گرمی صدای گیتارش از یاد نمیرود.
عیسی بلوچستانی که صدای طنیناندازش سوز شروه را بر دلت داغ میگذارد. خواهران و همسر احمد روان که گروه کُر بودند و به موسیقی این مردان لطافت میبخشیدند.
مهدی نظری که با سخاوتمندی پیپه سرا را به موسیقی هدیه کرده بود و پیپه مینواخت و موسی کمالی که همراه تمام آنها جهله میزد و خانهاش محل اجتماع گروه بود.
خانه موسی آرام بود، کند بود، آشنا بود و هنوز حس بندر قدیم را در خود داشت.
نقاشیهایش اتاق را روح جنوب بخشیده بود و سختی ساعتها تمرین و تکرار ضبط را بر ما هموار میکرد.
گاهی از ظهر تا شب فقط به یک آهنگ میگذشت تا بهترینِ ممکنش ضبط شود. حسین گردین، علی عرب، فاضل پیش همهی این موزیسینهای منحصربهفرد در آن روزها کنار هم جمع میشدند.
ضبطها که شروع شد هر روز مهمان تازهای میآمد با آواهایش که ثبت شود اما امروز دیگر اینچنین همدلی و همکاری برای این هنرمندان امکانناپذیر مینماید.
مرگ، مهاجرت، تغییر مسیر، کدورت، نفوذ پایتخت، تکروی، گذر ایام و تغییر مرام… همه برایمان همین تنها ثمرهی این گروه را باقی گذاشت که خودش کمچیزی نیست و نزدیک به چهل قطعه موسیقی ناب جنوبی است در سبکهای مختلف و نواهای هنوز تازه و گوشنواز.